عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عید ما نیست.
خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان واین اجازه رابما دادی تاسحرها عاشقانه با تو سخن بگوئیم ودرد دلمان را با تو بگوئیم واکنون روز اول شوال را بر ما عیدگرداندی عید برعاشقان مبارکباد.
چند جمله زیبا تقدیم ب خودم 🌹 👇
1.مردم را با لقب صدا نکنید.
2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5.بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6.اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.
8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.
10.دین را زیاد سخت نگیرید.
11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12.انتقادپذیر باشید.
13.مکار و حیله گر نباشید.
14.حامی مستضعفان باشید.
15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.
16.نیکوکار بمیرید.
17. 🌹
18.فحّاش نباشید.
19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20.رحم دل باشید.
21.با قرآن آشنا شوید.
22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
23.گریه نکردن از سختی دل است.
24.سختی دل از گناه زیاد است.
25.گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
26.آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
27.فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28.محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
دوست خوبم 🌹
🔴 قبر تنگ و تاریک
خانه همیشگی توست…
🔴 مخصوص خودت،فقط برای تو
پنجره ندارد، درش هم با ورود تو تا
قیامت بسته می شود…
🔴 اجازه نداری غیر از چند متر پارچه
چیز دیگری با خودت ،آنجا ببری
🔴 وقتی آنجا نقل مکان کنی
کسی به دیدنت نمی آید
🔴 کسی برایت ایمیل نمی فرستد
گروه های اجتماعی از لیستشان حذفت می کنند…
🔴 مطالبت لایک نمی خورد…
🔴 تنهایک چیز به دردت می خورد…
✅ نمازهایت….
✅ صدقاتت….
✅ و اعمال نیکت….
⭕ حالا با خودت فکر کن :|
✨برای رفتن آماده هـســـتی ❓
یڪ عمر دنبال رفیق گشتم،
اما دریغ!
تا اینکه در جوشن کبیر پیدایش کردم
تازه فهمیدم
بـــــهترین رفیقم
“خـــــداست “
🌹🍃🌹🍃🌼🍃🌹🍃🌹🖤
ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت “لا یمکن الفرار” از عشق
#سیدحمیدرضا_برقعی
🌹🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌹
❣
چای که مرغوب نباشد چیزی به آن اضافه می کنم:
چوب دارچینی، هِلی، نباتی، شده چند پَر بهار نارنج،
چیزی که آن مزه و بو را تبدیل به عطر ِخوش و طعم ِخوب کند…
زندگی هم گاهی می شود مثل همین چای
باید با دلخوشی های کوچک طعم و رنگش را عوض کنی…
یک چیزی که امید بدهد به دلت…
انگیزه شود…
“بنزین باشد برای حرکت ماشین زندگی ات”
خداوند متعال (جل جلاله):
▫️کسانی که مرا یاد می کنند،
🔸 میهمان من هستند.
▫️کسانی که مرا اطاعت می کنند،
🔸 در نعمت من هستند.
▫️کسانی که مرا شُکر می کنند،
🔸 در فزونی نعمتهایم هستند.
▫️و اهل معصیتم را از رحمتم
🔸 مایوس نمى کنم
▫️اگر توبه کنند،
🔸 دوست آنها هستم.
▫️اگر مریض شوند،
🔸 طبیب آنها هستم.
⚡️گناهکاران را
با سختی ها و مصیبتها مداوا مى کنم
تا آنها را از گناهان و عیبهاپاک کنم.
(وقتی چترت خداست)
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
(وقتی دلت با خداست)
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند
(وقتی توکلت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند
(وقتی امیدت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
(وقتی یارت خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند
(همیشه با خدا بمان )
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست
رهبرانقلاب: نباید از یک سوراخ 2بار گزیده شویم و به چیزهای کم اهمیت دل خوش کنیم/ میگویند دربرجام، آمریکا ازنظر آبرو شکست خورده یا رابطه بین اروپا و آمریکا شکرآب شده؛ اما آیا مذاکره کردیم که اینها بشود یا تحریمها برداشته شود؟/ در مواجهه با برجام لازم است که عناصر سیاسی و مطبوعاتی از سرزنش یکدیگر پرهیز کنند. اهانت و هتک حرمت نشود و دوقطبی براساس برجام به وجود نیاید. اتحاد و همدلی را نقض نکنیم.
.
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید
به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند.
قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید،
به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید،
به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته
قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی،
به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد
پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید،
به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید
و از آن شکایت کنید
به افراد بیکار و ناتوان
و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند
فکر کنید.
زندگی، یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید…
راز هایت را به دو نفر بگو…
“خودت و خدایت “
در تنگنا به دو چیز تکیه کن…
“صبر و دعا”
در دنیا مراقب دو چیز باش…
“پدر و مادر”
از دو چیز نترس که به دست خداست…
“روزی و مرگ”
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن…
“رفاقت”
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش…
مني كه مرگ را در صورت” ايلام “ميبينم
چطور آرام بگذارم سرم را روي بالينم؟
زمين آنقدرها گهواره ي آرام و امني نيست
و من ميترسم از تعبير روياهاي نوشينم
“دلم تنگ است و دلتنگم، دلم خون است و دلخونم"
كجا بايد روم وقتي كه ويران است پرچينم…
تنت را تيشه خواهد زد زمين از روي گستاخي
تو را آباد ميخواهم سلام اي “قصر شيرينم"
مسلماني به تسبيح و نماز و اين ظواهر نيست
كه از بي اعتنايي ها ،گسل افتاده در دينم!
دلم از درد ميپيچد به خود ، حرفي نمي ماند
به قدر غربت امروزِ “كرمانشاه"، غمگينم…
اگر مرتب دست روی اشتباهات يا اشكالات فرزندتان بگذاريد:
👈 فرزندتان يا خجالتی خواهد شد.
👈 يا باعث لجبازی و بدرفتاری فرزندتان خواهيد شد.
لطفا:
مچ فرزندتان را هنگام كار بد نگيريد.
اگر كار فرزندتان بد اما بی خطر و بی ضرر است از روش بی اعتنایی فعال استفاده كنيد. يعنی آگاهانه به آن بی اعتنایی كنيد.
زمانيكه فرزندتان ببيند كارش باعث جلب توجه شما نميشود، بعد از مدت كوتاهی دست از آن برخواهد داشت.
پایان خطبه حیدری حضرت زینب (س)
🔻 آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدنهای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگهای بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکهی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
🔥 ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمردهای و به آن میبالی، طولی نمیکشد که مجبور میگردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمیورزد.» ما از بیدادگریهای تو، به پیشگاه او شکایت میبریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.
👈🏼 یزید! هر آنچه میخواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بینرفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر میآورد: «لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
💠 اکنون من نیز حمد خدا را میگویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.
✨ از خداوند متعال میخواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانتداری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»
📚 لهوف، ص ۲۲۰
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
سنگر تخریب وجمعِ دوستان یادش بخیر
آن مناجات شب هم سنگران یادش بخیر
شستشوی ظرف ها وسبقت رزمندگان
نیمه شبها دور زچشم دیگران یادش بخیر
روز وشب ها در نورد ومهدیه باعارفان
جنگل اهواز ،سپنتا،پادگان یادش بخیر
زینبیه، نادری،چهارشیرواقوام عرب
آن پذیرائی های گرم و رایگان یادش بخیر
جاده اهواز واندیمشک وشوش دانیال
آن زیارت های پاک عاشقان یادش بخیر
شدمظفرکشورایران درفتح المبین
باتلاش وهمت دریادلان یادش بخیر
شهر خرمشهر،طریق کربلاوغرب آبادان
فتح شدبیت المقدس آن زمان یادش بخیر
دارخوین وروزهای گرم وشب های دراز
قطب نما ویافتن ستارگان یادش بخیر
میمک وایلام وگیلان غرب وشهر دهلران
هم نشینی همره تخریب چیان یادش بخیر
شهر بوستان وذلیجان ،رمل هاوسابله اش
رفتن با لندکروزر شادمان یادش بخیر
نغمه های نیمه شب ازسوی بعضی همرهان
گریه های برزگرسوزدعای آن جوان یادش بخیر
فکه وچزابه وحمیدیه ، آزادگان
زاغه هایش بوده ایم ما پاسبان یادش بخیر
آن سحر خیزان صبح وزاهدان نیمه شب
مهگلی،رازونیاز هرشب باقریان یادش بخیر
بانه وپنجوین وسیم خاردار ومین والمرا
قطعه های پیکر میرزائی مان یادش بخیر
کامیاران ومریوان ، قطع دست مرتضی
ندبه هاو گریه های دوستان یادش بخیر
یاد دهباشی خردمند قهری ورنجوری ها
قهرمانان دیارسیستان یادش بخیر
همرهی بامهدی ،حمدالله وببرازوآقای علی
بچه های رابر وبافت وبزنجان یادش بخیر
دشت عباس وجفیروسوره الواقعه
خالصی وخواندن قرآن مان یادش بخیر
خیبر وبدر وشهید اقبالی وهور العظیم
آن بلم هاونی ونیزارآن یادش بخیر
یادجعفرزاده ومکاریان انجم شعاع
آن شهیدان سرای جاودان یادش بخیر
رود اروند و شلمچه ،پشه وسنجاقک اش
کاشت مین درآن مکان یادش بخیر
کربلای پنج و سنگرهای شکل نعل اسب
بوی تیر وترکش خمپارگان یادش بخیر
یادآن کانال ومیدان های مین ویاوران
انفجارِ خرج گوددرآن مکان یادش بخیر
معبروخاکریزوسیم خاردار وتیرمستقیم
ذکرهای آن شبِ عالی کناردوستان یادش بخیر
یادعباسی کنیم ،ده یادگاری ،حیدری
عاشقان خطه وشهر کریمان یادش بخیر
ماسک وبادگیر ،آتروپین وبوی سیب
سرفه هاوتاول ابدان مان یادش بخیر
شهر آبادان وخرمشهرومسجد جامعش
خطبه های جمعه ورزمندگان یادش بخیر
سددز کرخه ونخلستان اروندوشهیدان زیاد
نهر بلامه، مناجات شهیدعباسیان یادش بخیر
قایق وغواصی وشب های سرد وسوز آن
کربلای جبهه ووالفجرآن یادش بخیر
شهرمهران وقلاویزان ورود گاوی اش
کرده عرشی فرشیان درمعبران یادش بخیر
دل به عبدالله واسحق ومریدی داده ایم
بندری ها مفتخر از نامشان یادش بخیر
یاد معبر،سیم تله ومین های ضد تانک
اژدرو فوگازو تخریب دژان یادش بخیر
ذکری از نام جلال ومهدی بی غم کنیم
همرهی باتوسن وآن سالکان یادش بخیر
یادبودحیرتی،شعبانی وطاهریان
رادمردانِ شمال واصفهان یادش بخیر
تپه وکوه وحلبچه بوی باروت وفشنگ
گاز خردل ،حمله های دشمنان یادش بخیر
سال ها برحول یک محور همه جمع میشدیم
اهل کرمان ،بندری ،سیستانیان، یادش بخیر
جمله ابیاتی که احقروصف کرده دوستان
حاصل همراهی این یاوران یادش بخیر
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آیتالله شیخ مرتضی حائری برایش نماز لیلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم .
چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن…
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور و وحشتافزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدن سیخ میکرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند.
نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما 70 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 70 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود 69 بار دیگر هم خواهم آمد.
تا خون سرت رو، چشِ اسبت اومد
مسیرش رو گم کرد، به قلب سپاه زد
یه لشکر حرومی، پر از بغض و کینه
یه کوچه وا کردن، شبیه مدینه
یه عده با نیزه، یه لشکر با خنجر
یکی سمت پهلو،یکی سوی حنجر
علی بود و بغضِ، یه لشکر به حیدر
می گفت یاعلی میزدن چندبرابر
گرد و غبار وقتی نشست، بالا سرش رسیدم
سرم به هر سمتی می گشت، فقط علی میدیدم
میشینم رو زانو، دیگه جون ندارم
علی اکبرامو، پیش هم میذارم
چهجوری من از این، تنت سر درآرم
کجاتو ببوسم؟ کجاتو بیارم؟
رو دست جوونا، میری سمت خیمه
میام دنبالت با، کمکهای عمه
به یاد شب دفن مادر میفتم
من اون شب دسِ زینبم رو گرفتم
کاش تو رو هم مخفیونه، تو دل شب میبردن
تا اقلا این جماعت، به گریههام نخندن
💕 داستان کوتاه
دختری در چین زندگی می کرد که با جدیت درس نمی خواند .
وی اصلا نمی دانست که آینده اش چیست و به دنبال چه هدفی می باشد .
یک روزقبل از امتحانات مدرسه، دوستش به او خبر داد که به سوالات امتحانی دست یافته است . در حقیقت ، دختر می توانست برای شرکت در امتحان از همین ورقه استفاده کند .
دختر کلیه پاسخ های ورقه را که در دست داشت حفظ کرد .
با توجه به ضعف درسی وی گمان بر این بود که او در این امتحانات از نمره 100 فقط 30 نمره خواهد گرفت . اما او موفق شد در آزمون مدرسه نمره 98 بگیرد.
این مساله باعث شد که دانش آموزان دچار تردید شوند که مبادا دختر در امتحان تقلب کرده است .
با وجود این اتفاق معلم او را ستایش و تشویق و ابراز اطمینان کرد که وی از آن به بعد موفقیت های بیشتری به دست خواهد آورد .
دختر نیز که هیجان زده شده بود ، شروع به گریه کرد . او از سخنان معلم بینهایت خوشحال شده بود و دریافته بود که اگر خوب درس بخواند ، افتخارات بیشتری کسب خواهد کرد . از آن به بعد ، برای آنکه ثابت کند تلقب نکرده است و برای اینکه معلمش را نا امید نکند ، با جدیت درس می خواند و لذت درس خواندن را احساس می کرد. چند سال بعد ، او در یکی از دانشگاه های معروف پکن پذیرفته شد . در واقع بدون آن ورقه امتحان سرنوشت او این گونه تغییر نمی کرد و آینده خوبی در انتظار وی نبود . اما همان اتفاق فرصتی برایش فراهم آورد و مسیر زندگی وی را متحول کرد .
بعد از سالها ، دختر به مدرسه باز گشت و برای معلم خود حقیقت را فاش کرد .
معلم که دیگر سالمند شده بود ، گفت : عزیزم ، آن زمان می دانستم که تو تلقب کرده ای . زیرا توانایی های تو را می شناختم و می دانستم که تو نمی توانی نمره 98 بگیری . اما فکر کردم که امکان دارد تو با استفاده از این فرصت بیشتر کوشش کنی.
بدین سبب، تو را تشویق کردم و نسبت به تو اطمینان داشتم. آن دختر با شنیدن این سخنان به گریه افتاد. وی می دانست که در لحظه کلیدی حیات وی، معلم او را تشویق کرده و همین مساله راه زندگی وی را تغییر داده است.
🔹لزوم برگزاری عزاداری به شیوه سنّتی و پرهیز از افراط و تفریط
اصل عزاداری با سخنرانی، ذکر مصیبت، گریه کردن، سینه زدن و آنچه عرف مردم به آن عزاداری میگویند، حتماً باید باشد، امّا افراط و تندی که همیشه بد بوده و در زمان ما بدتر است، باید نباشد.
در زمانی که دشمن به دنبال موقعیّت و سوژه برای کوبیدن و تمسخر تشیّع میگردد، نباید بهانه دست او داد. گاهی دیده میشود در سایتها و خبرگزاریها، به خاطر رفتار برخی از جوانان در عزاداریها، به شیعه توهین میکنند، لذا باید همگان مواظب باشند در عین اهتمام به عزاداری که رمز بقای تشیّع است، از انجام کارهایی که موجب وهن تشیّع است، بپرهیزند.در طول تاریخ، زحمات فراوانی کشیده شده تا تشیّع به دست ما برسد و ما باید مواظب باشیم با رفتار خود، به تشیّع ضربه نزنیم.
اونقدَر هی، زبون دور لبهات نچرخون
اصغر من، با گریه دلم رو نسوزون
مادر الان بابات میره آبو بیاره
تا بیایید، دعا میکنم من براتون
واسهت آبو میگیره بابات
دیگه خوب میشه زخم لبهات
بازم باز میشه پلک چشمات
میسپارمت من به خدا
مادر برو زودی بیا
منتظرت میمونم اینجا
سمت خیمه، بابات برمیگرده علی جون
واسهی چی، پریشونه و مات و حیرون ؟
روی دستش، خوابیدی عبا روت کشیده
پس چرا هی میاد و میره سمت میدون؟
دشمن داره به چی میخنده؟
چرا بابا نالهش بلنده؟
این قبرو برای کی کنده؟
بگو چطور شد اصغرم
دلشورهی بدی دارم
سیراب شدی یا نه پسرم؟
پشت خیمه، به دنبال بچهش میگرده
مادری که، تو قلبش پر از داغ و درده
هی تو گوشش، صدا گریهی بچه میاد
باز دساشو، شبیه یه گهواره کرده
مادرجون پاشو آب آوردم
بیتو قطرهای هم نخوردم
یه چیزی بگو آخه مُردم
حالا که اصغرم خوابه
تو دست من ظرف آبه
میریزم آبو تو خرابه
💕وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست.
وقتی مشکل پیش بیاد، حتما حکمتی داره.
وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی می کنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی.
وقتی همه ی درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی
بابت صبر و شکیبایی بهت بده.
وقتی سختی پشت سختی میاد، حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی…
وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید
جز هقهق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برای آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
در را خودم بر روی دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید
سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشت در دیگر نیاید
درس امشب ما اینه؛ یه وقت نکنه امامون تنها بمونه. این آقا وقتی برای نماز میایستاد، پشت سر این آقا خیلی شلوغ بود. تا سلام نماز رو داد یه نگاه به پشت سرش کرد دید هیچکس نمونده. همه رفتن، مسلم با دوتا بچههاش موند.
شروع کرد تو کوچه پس کوچههای شهر کوفه غریبونه از این کوچه به اون کوچه قدم زدن، کسی در رو به روش باز نمیکنه.
تو این کوچه پس کوچهها که قدم میزنه، اصلا فکرش جای دیگهست. همیطور فقط دست به دستش میزنه میگه عجب کاری کردم نامه نوشتم بیای؛ کاش دستم میشکست برات نامه نمینوشتم حسین جان…
اومد کنار یه دیواری غریبونه نشست. همینطور که نشسته بود دید یه پیرزنی درِ خونه رو باز کرد: کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی؟
گفت ای پیرزن من مسلمم، سفیر حسینم. تا این حرف رو زد پیرزنه گفت سفیر حسین تو هستی؟ من محب حسینم. میشه امشب بیای منزل ما؟ اومد منزل این پیرزن که اسمش طوعه بود. اتاقی به مسلم داد.
دائم غذا برای مسلم میآورد اما میدید لب به غذا نمیزنه. هی آب میآورد، هی غذا میآورد؛ آقا چرا نمیخورید؟ میدید سرش رو گرفته هی میگه حسین باشه بیا ولی زینب رو نیار. آب آورد گذاشت گفت آقا چرا نمیخورید؟ دید سرش رو گرفته؛ آقا علی اصغرت رو نیار. رفت و دوباره برگشت دید هنوز داره حرف میزنه: آقا اگه میخوای بیای اقلاً سه سالهت رو نیار.
حسین…
صبح شد، دورِ خونه رو محاصره کردن. هی دارن بد و بیراه میگن؛ طوعه اومد پیش مسلم گفت من الان میرم ردشون میکنم. تا این حرف رو زد، مسلم گفت نه خانم شما نمیخواد بری پشت در، خودم میرم.
-چرا آخه؟
-آخه اینا بددهنان، اینا بی حیان. ما یه خاطرهی بدی از مدینه داریم….
(میبینی روضه مارو کجا برد؟!)
بزرگان میفرمایند اون نانجیب اینطور تو نامه به معاویه ملعون نوشت: میگه من هرچی توان داشتم جمع کردم، تا دیدم صدای نفسهای فاطمه داره میاد، چنان با لگد به در زدم…
یازهرا…
شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود….
او به جهانیان فهماند که حتی
کشته شدن در کربلا هم
از بین برنده حق الناس نیست..
در عجبم از کسانی که
هزاران گناه میکنند و معتقدند
یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت آنهاست…
.
نوجوانی که احساس ناامیدی شدیدی می کرد به یک کارگردان سینما مراجعه کرد و گفت: من می خواهم بازیگر شوم.
کارگردان از او پرسید: چه نقشی را می توانی اجرا کنی؟
نوجوان گفت: نقش یک آدم بدبخت و فلاکت زده را.
کارگردان گفت: متاسفم. من در فیلم خودم به یک نوجوان خوشبخت و با نشاط نیاز دارم. اگر تمایل داشته باشی می توانی آن نقش را بازی کنی. اما یک شرط دارد.
نوجوان پرسید: شرطش چیست؟
کارگردان گفت: شرطش این است که به مدت یک ماه نقش آدم های خوش بخت را تمرین کنی.
نوجوان یک ماه نقش خوش بخت ها را به خود گرفت. مثل آن ها فکر کرد، مثل آن ها راه رفت، مثل آن ها زندگی کرد.
در آخر ماه او به کارگردان مراجعه کرد و گفت: من دیگر برای بازیگری در سینما علاقه ای ندارم. یک ماه تمرین برای من کافی بود که بدانم زندگی خود نیز بازی است و من بازیگر، می خواهم در زندگی خود نقش خوش بخت ها را بازی کنم.
💕وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست.
وقتی مشکل پیش بیاد، حتما حکمتی داره.
وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی می کنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی.
وقتی همه ی درها به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی
بابت صبر و شکیبایی بهت بده.
وقتی سختی پشت سختی میاد، حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی…
گنجینه معارف
حجر بن عدی کیست؟
منبع : , اختصاصی پایگاه حوزه
این روز ها اخبار جنایات گروهی مسلمان نما که با پشتیبانی برخی سران مزدور عرب در کشور مسلمان سوریه به جنایات و هتک حرمت مقدسات اسلامی می پردازند، به گوش همگان می رسد و دل هر آزادمردی را می لرزاند. خبر هتک حرمت و نبش قبر جناب حجر بن عدی، صحابه گرامی پیامبر اسلام و یار وفادار امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام، داغ تازه ای بود که این قابیلیان بی دین بر دل داغدیده اهل ایمان و آزادمردان گذاردند، نبش قبر و تخریب قبور از شیوه آل سعود و وهابیت بی دین است.
حجر بن عدی کیست؟
براستی قلم در برابر عظمت و وفای حجر، عاجز و نا توان است. او کسی نبود که بزرگی ها و فداکاری های او را بتوان به آسانی ترسیم کرد، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود او یک مسلمانان راستین بود. از دوران جوانی، دلاوری و شجاعت با سرشت او در هم آمیخته شده و خون حماسه و پیکار در رگ های او جاری بود.
او در نوجوانی همراه برادرش هانی بن عدی به حضور پیامبر اسلام، صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و به آیین اسلام گروید. او از دوران حیات پیامبر چیزی درک نکرد و پس از زمان اندکی که از مسلمانانی او می گذشت، پیامبر از دنیا رفت و در جنگ های زمان آن حضرت نیز اسم او به چشم نمی خورد، ولی در فتح شام یکی از سربازان فاتح بود و هم او بود که «مرج عذرا» را فتح کرد و نیز در جنگ قادسیه شرکت داشت. در جریان فتح مدائن او بود که به رود دجله زد و عبور کرد.
او در عین رزم جویی، مرد تقوی و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را «حجر الخیر» می نامیدند، در برابر «حجر شر» که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکی می کرد و نماز و روزه فراوان انجام می داد. او هرگز بی وضو نمی ماند و هر وقت وضو می گرفت، نماز می خواند. دعای او در پیشگاه، پروردگار به هدف اجابت می رسید.
حجر مرد هدف و عقیده بود، او به مردان حق و فضیلت عشق می ورزید، او هنگام مرگ ابوذر در ربذه، بر بالین او حاضر شد. حجر شیفته حق و عدالت و تشنه فضیلت و مردانگی و پیرو راستین اسلام بود و همه این ها را در وجود علی می دید.
حجر در زمان علی علیه السلام
و در میان یاران حضرت علی علیه السلام نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان علیه السلام در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آنحضرت شمشیر می زد او پیش از شروع جنگ صفین، روزی پشتیبانی خود را از امیر مؤمنان علیه السلام چنین اعلام کرد: ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم، می دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره برداری نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخیتم ما دارای یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأی آزموده و نیروی پسندیده ای هستیم اینک اختیار ما در دست توست، اگر به شرق یا غرب جهان بروی، در رکاب تو هستیم و هر چه دستور بدهی اطاعت می کنیم. امیر مؤمنان علیه السلام، از این وفاداری خوشحال شد و درباره او دعا کرد. یکی از افتخارات وی مقابله با ضحاک یکی از فرماندهان نامدار شام بود که در این نبرد پیروز شد.
حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره ی لشگر امام را بر عهده داشت.
بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام و جریان صلح تحمیلی بر امام حسن علیه السلام حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان حضرت علی علیه السلام کردند یکی زا این حاکمان مغیره بود که چون از محبوبیت عمومی و شایستگی و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف می کرد و می گفت نمی خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان را در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! او اضافه کرد با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و آقائی می رسد ولی مغیره روز قیامت ذلیل و مغذب می گردد.
پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام و رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین علیه السلام دست نشاندگان معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان، به خصوص شیعیان کوفه می کردند و بعضی از چهره های سرشناس شیعه را به بهانه های پوچ و بی اساس به قتل می رساندند. یکی از آنان حجربن عدی کندی بود.
بیان حجر در رثای علی
حجر بن عدی فردای ضربت خوردن مولای متقیان چنین گفت: تأسف و اندوه من بخاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان، و شیر مرد پاکیزه خوئی است که او را کافری پست و گمراه، و دور از رحمت خدا و گنهکاری مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسی باد که از شما خاندان دوری کند، زیرا شما از خاندان پیامبر راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیز است.
خبر شهادت
چشمان نافذ و بصیر امیر مؤمنان علیه السلام به سوی حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: چگونه خواهی بود هنگامی که تو را به تبری از من فرا خوانند و چه خواهی گفت در آن حال که از تو بخواهند پیوند دوستی
ات را از من بگسلی؟ حجر پاسخ داد: به خدا سوگند، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنی از آتش بیفروزند تا مرا در آن بیندازند، تمام اینها را قبول می کند ولی تبری از تو را، نه! حضرت علی علیه السلام شهادت حجر و یارانش را پیشگویی کرد و فرمود: اهل کوفه! هفت نفر از بهترین مردان شما در عذراء کشته خواهند شد و وضع آنان مانند اصحاب اخدود خواهد بود.
زیاد به حکمرانی منصوب می شود
در سال 50 هجری، دست مرگ، طومار عمر «مغیره بن شعبه» را در هم نوردید و معاویه، «زیاد بن ابیه» برادر خوانده بد نام و سفاک خود را که حکمران بصره بود به حکمرانی کوفه نیز منصوب نمود. اما با چنان اعتراض سختی و مبارزه بی امانی از جانب جهر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنین گفت اگر نتوانم این قریه ناچیز(کوفه) را از شر تحریکات حجر حفظ کنم مرد نیستم! من بلایی بر سر حجر بیاورم که برای آیندگان عبرت باشد! اما با سرسختی حجر و یارانش مواجه شد و ناگزیر پس از تلاش های فراوان از دستگیری وی نا امید شد اما با بی وفایی و خیانت کوفیان چندی بعد حجر مجبور شد در عوض دادن امان نامه از ظرف زیاد خود را تسیلیم کند چون همرزمان حجر بازداشت و سرکوب شدند زیاد برای اینکه معاویه را به کشتن حجر وا دارد شروع به جمع آوری شهادتهای دروغ و طوماری بی اساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد. و سرانجام حجر و یازده تن از یارانش را به شام حرکت داد و در نتیجه هفت تن از همراهان حجر آزاد و باقی به مرگ محکوم شدند.
دو رکعت عشق
هنگامی که نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند، او موافقت کرد، حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد پرسیدند آیا از ترس مرگ نماز را طول دادی گفت: به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو رکعت نماز خوانده ام و هرگز نمازی به این کوتاهی نخوانده ام و برای اینکه خیال نکنید من از مرگ می ترسم به این کوتاهی خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشویید زیرا می خواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم!
خبر شهادت جانگداز حجر دلیر و همرزمانش بازتاب وسیع داشت. از جمله اعتراض شدید امام حسین علیه السلام به معاویه در این بین عایشه نیز معترض بود و شخصی را نزد معاویه فرستاده بود با مانع کشتن حجر شود اما کار از کار گذشته بود اما عایشه به معاویه گفت: از پیامبر اسلام شنیدم که فرمود: بعد از من هفت کشته می شوند که خدا و اهل آسمان از قتل آنان خشمگین خواهند شد و چنین شد چه بسا هنگام مرگ معاویه او دچار کابو وحشتناکی شده بود و در حالی که به شدت دچار تشنج و درد بود تکرار می کرد: “ای حجر! مؤاخذه و گرفتاری من به خاطر تو طولانی خواهد بود.
تاثیر شهادت حجر
شهادت حجر تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، به طوری که عایشه هنگامی که در مراسم حج با معاویه ملاقات کرد، به او گفت: چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ از رسول خدا شنیدم که فرمود در «مرج عذراء» جماعتی کشته می شوند که فرشتگان آسمان از کشته شدن آنها خشمگین خواهند شد.
معاویه برای این که عمل خود را توجیه کند گفت: «در آن زمان هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد.»
گفته اند که حجر مستجاب الدعوه بود.[i]
بگفته برخی از شاهدان جریان نبش قبر جناب حجر بن عدی جنازه این بزرگ مرد بعد از گذشت بیش از هزار سال هنوز سالم بوده است.
توصیه های آیت الله بهجت برای دوری ازشیطان:
تکان میخوری بگو:یاصاحب الزمان
می نشینی بگو:یاصاحب الزمان
برمیخیزی بگو :یاصاحب الزمان
صبح که ازخواب برمیخیزی مودب بایست وصبحت روباسلام دادن به امام زمانت شروع کن
وبگو(آقاجان)دستم به دامانت خودت یاری لم کن
شب که میخوای بخوابی اول دست به سینه بگذاروبگو(السلام علیک یاصاحب الزمان)بعدبخواب
شب وروزت روبه یادمحبوبت سرکن که اگراین طورشدشیطان دیگردرزندگی شماجایگاهی ندارد
دیگرنمیتوانی گناه کنی دیگرتمام وقت بیمه امام زمانتی…….
انهم یرونه بعیدا ونراه قریبا
بشتابیدبسوی نماز
شنیدن صدای اذان ونمازنخواندن یعنی؟!
کسی یاچیزی را به غیرخداترجیح دادن
دقت کردی وقتی دوستت آنلاینه ولی جواب پیامت رو نمیده چققققققققققققققققدرررررررررررررررر ناراحت میشی……………
اذان یعنی خدای همیشه آنلاین
بهت پیام داده….
!نکنه آنلاین نباشی !
وبجای چت باخدابایکی دیگه چت کنی
عشق یعنی استخوان ویک پلاک سالهاتنهای تنهازیرخاک
کسی که درعشق بمیردهرگزنمرده است
حسین مرعشی برادرهمسررفسنجانی:شهرستانی ها عقب مانده سیاسی هستندکه رای نیاوردیم
عاروق روشنفکری اخراجی هاپس ازناکامی درانتخابات 7اسفند.
حسین مرعشی ازاعضای ارشدحزب کارگزران وازنزدیکان خانواده هاشمی رفسنجانی روزگذشته وپس ازقطعی شدن شکست جریان ائتلاف هاشمی دولت اصلاحات ولاریجانی درسراسرکشورمردم شهرستانها راعقب مانده سیاسی دانست.
اون همچنین مردم تهران -که به لیست مجلس ائتلاف هاشمی رای دادندرادرحوزه توسعه یافته دانست.
حالا میتوان شاخص توسعه سیاسی درتهران را100درمراکزاستانها50ودراینده توسعه یافتگی سیاسی به سراسر ایران سرایت میکندومردم می اموزندبجای تکیه برشناخت خودبه سمت انتخاب بسته های پیش روند.
منبع :مشرق
اولین نطق رسایی بعدازانتخابات
پیروزواقعی انتخابات مردم ومقام معظم رهبریث بودندکه مدعیان عدم سلامت ساختارانتخابات راپای صندوق رای کشانده و انهارای دادند
وبابیان اینکه بازنده ی این انتخابات کسانی بودندکه خودراوامدارزروتزویرکرده وبرای بدست اوردن ارای بیشترهویت گذشته خودرابه تاراج گذاشته وبه ان لگدزدندوافزود:
برخی کاندیداهاکه درتهران :رای اوردنداعلام کرده اندکه مامی خواهیم مجلسی تشکیل دهیم که نه ازدولت سوالی بپرسدونه وزیران رااستیضاح کند
طلبه میتواندعقایدوافکارخودراحتی مسائل شخصی خود را درصفحه وبلاگ خوداستفاده کندواین باعث میشودکه بادیگران ازطریق تبادل نظرارتباط برقرارکندوحتی میتواندبه دیگران هم اموزش دهدوباعث ایجادتفویت دربین خواهران طلبه برای ایجادوبلاگ نویسی میشودودیگران هم میتوانندعقایدوافکارخودرابه اشتراک بگذارندونظردهند
گلچيني از بيانات امام خميني (ره) درباره انتخابات : مركز همه قانونها و قدرتها مجلس است
بعد از سپري شدن سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، بايد آموخته باشيم كه:
اولا حكومت اسلامي حكومت “قانون” است و هرج و مرج و نابساماني و بيقانوني را برنميتابد و اصولا بدون وجود و نقشآفريني قانون، حكومت فلسفه وجودياش را از دست ميدهد. زيرا حكومت مجموعهاي است از مراكز و سازمانها و تشكيلات و وزارتخانهها كه بايد مجري قوانين باشند تا به اين وسيله كشور اداره شود و مشكلات رفع گردد و مردم به آرامش و آسايش برسند.
ثانيا مركز قانونگذاري، مجلس شوراي اسلامي است و از همين رو قوه مقننه نام گرفته و در متن قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي جايگاه خاص خويش را يافته و بر آن مبنا به انجام وظيفه و مسئوليت بزرگ خود در تدوين و تصويب قوانين اهتمام ميورزد.
ثالثا قوه مقننه، مستقل است و براساس اصل “تفكيك قواي سهگانه” از قوه مجريه و قوه قضائيه منفك و جدا و داراي وظايف تعريف شده ميباشد و بنابراين قواي ديگر نبايد و نميتوانند در آن دخالت كنند و از ابزار و فشار سياسي عليه آن بهرهبرداري نمايند.
رابعا قوه مجريه، همچنان كه از نام و جايگاهش پيداست بايد مجري قوانيني باشد كه در مجلس با طي مراتب خاص به تصويب رسيده و به دولت ابلاغ گرديده است و هيچ دولتي نميتواند از اجراي قوانيني كه تمام مراحل از جمله تأييد شوراي نگهبان را پشتسر گذاشته است، خودداري كند. با تفكر در رهنمودها و انديشههاي جامع امام خميني درمييابيم كه مشخصههاي چهارگانهاي كه به آنها اشاره شد فلسفه وجودي مجلس شوراي اسلامي را تشكيل ميدهد و همه مراكز و قوا از جمله دولت بايد تابع آن باشند.
* مجلس شوراي اسلامي، مجلس مشورت است، مجلسي است كه بايد متفكرين، آقايان، مسائلي كه مايحتاج ملت است و كشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت كنند. مباحثه كنند فقط آن چيزهايي كه مربوط به ملت است و به اسلام.
مجلس شوراي اسلامي كه شما آقايان وكيل هستيد از طرف ملت براي خدمت در آن بنگاه بايد آنكه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود. و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود. و به ترتيبي كه مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامي باشد.
* مجلس شوراي اسلامي، كه در رأس تمام نهادهاي نظام جمهوري اسلامي است، از ويژگيهاي خاص برخوردار است، كه مهمترين آنها اسلامي ـ ملي بودن آن است. اسلامي است كه تمام تلاشش در راه تصويب قوانين غيرمخالف با احكام مقدس اسلام است؛ خصوصا با برخورداري از شوراي محترم نگهبان. و ملي است، كه از متن ملت جوشيده است و دست شرق و غرب و وابستگان به آنان از سرنوشت آن كوتاه است. امروز مجلس خانه واقعي ملت است. و برخلاف دوران طاغوت، بخصوص رژيم ستمگر پهلوي بر آراء توده متعهد به اسلام و اصيل و زحمتكش و محروم استوار است؛ و دست ناپاك دولتمردان و قدرتمندان و خانان وغرب و شرقزدگان از آن كوتاه است. امروز دولت مورد اعتماد مجلس حقا دولت مستضعفان، كه وارثان روي زميناند، ميباشد. خداوند متعال نعمت بزرگ اسلام و استقلال و آزادي را بر ملت ستمديده ايران مستدام فرمايد؛ و ساير ملل تحت ستم را از بند ستمگران نجات دهد.
* مجلس در رأس همه امور واقع است.
* مركز همه قانونها و قدرتها مجلس است. مجلس هدايت ميكند همه را و بايد بكند.
* آني كه من آرزو دارم اين است كه ما، شماها كه در مركز قانونگذاري هستيد و از همه مهمتر محل شماست، و ديگران هم كه مابعد اين واقع هستند، ما تحت تأثير هيچ مكتبي واقع نشويم.
* مجلس تنها ملجأيي است كه براي يك ملت است. مجلس قوه مجتمع يك ملت است در يك گروه. تمام قواي يك ملت در يك گروه مجتمع است و مجلس از همه مقاماتي كه در يك كشوري هست بالاتر است. بنابراين يك همچو مقامي را نشكنيد اينطور؛ ولو نميتوانيد لكن اصل گفتنش، اصل ذكرش، كار قبيحي است و برخلاف مصلحت است و برخلاف مسلك اسلام است.
* اين يك وظيفه اسلامي است كه ما حفظ كنيم جمهوري اسلامي را. اگر مجلس لطمهاي بر آن وارد بشود به جمهوري اسلامي لطمه وارد ميشود. اگر مجلس يك مجلس قوييي باشد براي خاطر اينكه پشتوانهاش همه ملت باشد، اين مجلس ميتواند با دنيا كه در مقابل ايران واقع شده است كارهايش را بشايستگي عمل بكند، و اين تابع اين است كه قوي باشد.
* بحث در مجلس از مسائل بسيار مهم است كه بايد بحث بشود، بايد هر مسألهاي با دقت رسيدگي بشود و در كميسيونها اولا و بعد در مجلس ثانيا و بعد هم در شوراي نگهبان ثالثا رسيدگي بشود كه وقتي يك قانون از مجلس بيرون آمد، يك قانون صددرصد شرعي باشد؛ چه موافق با احكام اوليه كه مال اسلام است. يا موافق با احكام ثانويه كه آن هم مال اسلام است.
* نمايندگان محترم مجلس قبل از پرداختن به لوايح و تبصرهها و مواد غيرضروري به فكر مسائل اصلي و كليدي كشور باشند و براساس اسلام عزيز در كميسيونها با طرح قوانين و لوايح به سمتي حركت كنند كه مشكلات اساسي كشور مرتفع و سياستهاي زيربنايي كشور در امور فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي در راستاي كمك به محرومين و رفع استضعاف، مدون و به مورد اجرا درآيد.
* اميد آن است كه رسيدگي به حال مستضعفين و مستمندان كشور كه قسمت اعظم ملت مظلوم را دربرميگيرد در رأس برنامهها قرار گيرد، و در نخستين مجلس شوراي اسلامي طرحهايي جدي در رفاه حال اين طبقه محروم داده شود، و از طرف دولت منتخب شما بدون مسامحه به مورد اجرا گذاشته شود تا در پيشگاه خداوند متعال، بعضي از ديون خودتان را به اين طبقه عزيز ـ كه جان خود را براي اسلام و آزادي و استقلال كشور در طبق اخلاص گذاشته و پيروزي را براي انقلاب اسلامي به ارمغان آوردند ـ ادا كرده باشيد.
* ما اگر مثل آن انقلابهايي كه در دنيا واقع ميشود از اول عمل كرده بوديم، كه به مجرد اينكه پيروزي حاصل شد تمام درها را ببنديم، و تمام رفت وآمدها را منقطع كنيم، و تمام اين گروهها را خفه كنيم يا كنار بگذاريم، و منحل كنيم تمام اين گروههايي كه بودند، و با شدت عمل كنيم با آنها، اين گرفتاريها براي ما پيدا نميشود، كه ما هر روز عزا بگيريم، هر روز شهيد داشته باشيم…
از اين به بعد نبايد اين تكرار بشود. بايد دولت قاطع باشد، بايد مجلس قاطع باشد. اگر در مجلس اشخاصي هستند كه اينها باز همان طبل را ميزنند و همان حرفها را ميزنند، به اينها نبايد گوش بدهند. بايد مجلس، يك مجلسي باشد كه با قاطعيت عمل كند. و دولت اگر بخواهد يك قدمي كنار بگذارد، با قاطعيت بخواهند آن را و ردش كنند. و از اول هم كه ميخواهند قرار بدهند يك دولتي را، تصويب كنند يك دولتي را، يك دولتي بايد باشد تمام افرادش، وزرايش تمامشان اشخاصي باشند كه بفهمند چه شده است. بفهمند كه ما در چه حالي واقع هستيم. بفهمند كه اسلام چه جور بايد در ايران پياده بشود. اينها بسيارشان اصلا توجه به اين مسائل ندارند. وزارتخانهها الان هيچ كدام يك وزارتخانه صحيح نيست. هر روز تقريبا از خارج به ما اطلاع ميدهند كه سفارتخانه كجا چه جور است. سفارتخانه كجا، اموال ايران در سفارتخانهها دارد از بين ميرود.
ميلياردها اموال ايران در آنجا هست. ميليارد خانههايي كه ساخته شدهاند، قيمت دارند، دارند از بين ميروند و كسي نيست كه به اينها رسيدگي بكند. ما نداريم كسي كه رسيدگي كند. الفاظ زياد است؛ هي ميآيند ميگويند همه جا درست شد. همه چيز شد. لكن واقعيت ندارد. بايد يك هيأتي از طرف مجلس تعيين شود از اشخاص قاطع، راه بيفتند دور ممالكي كه سفارتخانه داريم، سفارتخانهها را اصلاح كنند. اين اشخاص سازماني و اين اشخاص فاسد را كنار بگذارند كه سفارتخانه يك سفارتخانه انساني بشود.
* نمايندگان محترم در محدوده قانون و شرع آزاد و مختارند و هيچ كس نميتواند از حقوق قانوني آنان جلوگيري نمايد.
* مجلس بايد به تمام قوهاي كه دارد و قوه او از همه قوهها بالاتر است… بايد با تمام معنا كوشش كند كه افرادي كه سركار ميآيند، نخستوزير، ساير وزرا و ساير كساني كه كارهاي مهم را دارند، از اشخاص مسلمان (باشند) متعهد، متوجه به كارهايي كه در دنيا ميشود، مدبر، لكن متعهد به اسلام، متعهد به مكتب.
* شما منتخبين مجلس كه از پشتيباني جدي ملت عزيز برخورداريد، بايد با كمال قدرت در مقابل قدرتهاي شيطاني كه در رژيم دستنشانده سابق، حاكم بر سرنوشت ما بودند بايستيد و از هيچ قدرتي غير ازقدرت خداوند قادر نهراسيد، و جز به مصالح كشور به چيز ديگري فكرنكنيد. متوجه باشيد كه در خارج از مجلس با صحنهسازيها و اغفال، چه بسا چپگرايان و يا راستگرايان و يا ريشههاي فاسد رژيم سابق طمع كنند كه با نفوذ در مجلس مقاصد شوم اجانب را تحميل نمايند. بايد همه با هوشياري در طرحها و مسائل روز دقت فرماييد و از كيد دشمنان به خداي تعالي پناه ببريد. خداوند متعال همه ما را از لغزشها نگه دارد.
* بحمدالله در مجلس، دانشمندان و علماي آشنا به احكام شرع مطهر حضور دارند و فقهاي نگهبان حاضرند؛ لكن لازم است طرحهايي كه در مجلس ميگذرد مخالف با احكام مقدسه اسلام نباشد و با كمال قدرت، با پيشنهادهاي مخالف با شرع مقدس كه ممكن است از روي ناآگاهي و غفلت طرح شود شديدا مخالفت نماييد، و از قلمهاي مسموم و گفتار منحرفين هراسي نداشته باشيم و سخط خالق را براي رضاي مخلوق تحصيل نكنيد و خداوند قاهر و قادر را حاضر و ناظر بدانيد.
* اگر بنا باشد كه اين مجلس فراهم آمده از “اللهاكبر” مردم قدمي برخلاف اسلام بگذارد، اين مجلس مجلسي خواهد بود كه برخلاف مسير مسلمين عمل كرده. با تمام قدرت، بدون اينكه ملاحظه از احدي و از مقامي بشود، مجلس بايد مسائل را طرح بكند. و رد و بدل و انتقاد صحيح، بدون جار و جنجال، بدون هياهو، مسائل را بگويند.
كسي كه مخالف است مخالفت خودش را بدون هياهو بگويد. آن كه موافق است موافقت خودش را بدون جار و جنجال بگويد. و بعد هم رأي بگيرند. وقتي رأي گرفتند، اگر اكثريت رأي داد، و بعد هم برده شد پيش شوراي نگهبان و آنها هم صحيح دانستند اين رأي را، مخالف اسلام ندانستند و مخالف قانون اساسي ندانستند، اگر بعدها بخواهند شيطنت بكنند، اين شيطنتها از مبادي غضب، از مبادي فاسد، بيرون ميآيد.
* مجلس بايد يك محيطي باشد كه با كمال تفاهم و خيرخواهي براي ملت و كشور، مسائل را پيش بياورند. انتقاد ميكنند، انتقاد خيرخواهانه باشد. جواب انتقاد ميدهند، آن هم خيرخواهانه باشد. و منظره مجلس يك منظره صالح باشد، كه مردم وقتي كه اين منظره را ديدند بگويند چه كار خوبي كرديم كه يك همچو اشخاص صحيح را در مجلس برديم. و يك وقت ـ خداي نخواسته ـ طوري نباشد كه مردم پشيمان بشوند از رأيي كه دادهاند.
* بايد مجلس رسيدگي كند و افرادي كه بنايشان بر اين است كه به اسم اسلام يك كارهايي انجام بدهند و برخلاف اسلام است، به اسم اسلام كارهايي انجام ميدهند كه… به اسلام مربوط نيست، بايد مجلس جلوي اينها را بگيرد.
دولتي كه حالا انتخاب خواهد شد، بايد افرادي باشند كه به اسلام عقيده داشته باشند، نه مثل بعضي از اشخاصي كه در وزارت كشاورزي بودند و به اسلام اصلا اعتقاد ندارند اينها… اينها بايد هيچ وقت داخل در دولت نباشند، هيچ وقت داخل در وزارت كشاورزي نباشند. در هر صورت مسائلي است كه بايد دولت طرح بكند و مجلس رسيدگي بكند، و چنانچه چيزي برخلاف موازين از مردم اخذ شده است برگردانند. و اگر اشخاصي برخلاف اسلام عمل كردند تربيت بشوند و بازخواست بشوند.
و من اميدوارم كه انشاءالله اين مجلس كه الان افرادش اكثرا مردم صالحي هستند، و شوراي نگهبان هم از علماي قم هستند يك عدهاي كه و ديگران هستند در آنجا، در اين امور رسيدگي بكنند، وطرحهايي كه دولت ميدهد، طرحهايي كه دولت قبلا داده است، اينها بيايد در مجلس رسيدگي بشود، هر طرحي كه مخالف با اسلام است بايد رد بشود. نبايد تحت تأثير چند نفر كمونيست و چهار نفر ماركسيست قرار بگيرند، و اينها بروند وزارتخانهها را خراب بكنند و مردم را ناراحت بكنند. الان مردم ناراحتند، و اين ناراحتي اسباب اين ميشود كه شكست بخورد اين نهضت، البته بايد رسيدگي بشود.
و من اميدوارم كه انشاءالله وقتي كه مجلس بنا شد رسيدگي به اين امور بكند من هم پيشنهاد بكنم به آنها كه رسيدگي صحيح بكنند، و هر يك از پيشنهادهايي كه قبلا شده و (قوانيني) كه گذشته است در مثلا وزارتخانهها، اينها بخواهند مطالعه كنند، و شوراي نگهبان هم مواظبت كند كه هيچ كلمهاي مخالف با اسلام نباشد. ما ميخواهيم يك جمهوري اسلامي باشد. ما ميخواهيم اسلام باش